روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند،
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،
اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.
رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.
.همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می شود
2.مدت زمان مكالمهی تلفنی شما حداكثر30 ثانیه است
3.برای یك مسافرت یك هفته ای تنها یك ساك كوچك دستی نیاز دارید
4.در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز میكنید
5.دوستان شما توجهی به كاهش یا افزایش وزن شما ندارند
6.جنسیت شما در موقع مصاحبهی استخدام مطرح نیست
باقی در ادامه ی مطلب
فیسبوك آمریكا: دانشمندان موفق به كشف درمان ایدز شدند.لایك2360
فیسبوك ژاپن: دانشمندان از كاغذ كامپیوتر ساختند.لایك6880
فیسبوك ایران: باسای عیدم اینقدر قشنگه.لایك159663547
آمار كشته ها رو دیگه نمیگم...
دو سه روز جیگر ( الاغ کلاه قرمزی ) رو تحویل گرفتن ...
همش میگفت : من اسبم ! من اسبم!
دقیقا حکایت بعضی از آدماست که یه ذره تحویلشون میگری!
به بعضیا باید گفت:
شما سیرابی گاوم نیستی چه برسه به جیگر ما!!!
فروردین گل رز
گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام می دهید.
بسیار رک گو هستید و عاشق مسافرت!...اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید و پشتکارتان خوب است.
یکی بود یکی نبود
حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن :یکی بود یکی نبود !
این داستان زندگی ماست !همیشه همین بوده .یکی بود یکی نبود...
برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان با هم بودن و با هم ساختن نمیگنجد ؟و برای بودن یکی باید دیگری نباشد.هیچ قصه گویی نیست که داستانش اینگونه اغاز شود:یکی بود دیگری هم
بود...همه با هم بودند و ما اسیر این قصه کهن ,برای بودن یکی ,یکی را نیست میکنیم. از دارایی,از آبرو ,از هستی....انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست .انگار که هیچکس نمی داند ,جز
ما .وهیچکس نمی فهمد جز ما .وخلاصه کلام اینکه :آنکس که نمیداند و نمی فهمد .ارزش ندارد ,حتی برای زیستن ومتاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم :
هنر بودن یکی و نبودن دیگری!!!
دو تا پسر دارن حرف میزنن
رضا : علی جون ابرو هاتو خیلی ناز برداشتی
علی : قربونت برم الهی ، پیش همون آقا کریم رفتم
رضا : کریم ،کدوم کریم ؟
علی : بابا کریم بلونده . همون آرایشگره که موهاشو مش استخونی میکنه ...
دو تا دختر دارن حرف میزنن
ژیلا : مرجان به اون سیبیل زنونت قسم وقتی لیلا اسمتو آورد می خواستم با چاقو دسته شاخیه دو تیکه اش کنم
مرجان : ای ول بابا خیلی خانومی ، ولی ولش کن اینها مرام ندارن . سگو نباس با چاقو زد ....
موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی
انسانی زشت و عجیب الخلقه بود.
قدّی بسیار کوتاه و قوزی بد شکل بر پشت داشت.
موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد
که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت.
موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد،
ولی فرمتژه از ظاهر و هیکل از شکل افتاده او منزجر بود.
زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوان کرد تا صحبت کند، با شرمساری پرسید :
- آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟
دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت :
- بله، شما چه عقیده ای دارید؟
- من معتقدم که خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند. هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود»
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» فرمتژه سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.
نتیجه اخلاقی :
دخترها از گوش خر می شوند و پسر ها از چشم...
لقمان به پسرش گفت:
اى پسرم! خودت را به غصّهها بند نکن،
و دلت را به اندوهها مشغول نساز، و از طمع بپرهیز.
و به قضا خشنود باش،
و به آنچه خدا براى تو قسمت فرموده، قانع باش
تا زندگانىات پاک شود و نفْست شادمان گردد
و زندگىات لذّتبخش شود.
اگر خواستى ثروت دنیا برایت گرد آید،
طمعت را از آنچه در اختیار مردم است، قطع کن؛
چرا که پیامبران و صدّیقان، به چنان درجاتى نایل نشدند،
مگر با قطع طمعشان از آنچه در دستان مردم بود
تندتند غذا خوردن: در مورد پولداره : ببین چقدر گرفتاره که مجبوره انقدر تند غذا بخوره یا هواپیماش داره میپره یا جلسه م همی داره. در مورد بی پوله : اوووووو انگار از قحطی فرار کرده .
اگر آروم و کم غذا بخوره: در مورد پولداره : احتمالا" این غذا تو رژیم غذاییش نیست و باید آهسته بخوره که معدش نفهمه. در مورد بی پوله : اینو ببین فکر کنم تا حالا همچین غذایی ندیده بلد نیست بخوره .
اگر درس بخونه: در مورد پولداره : احسنت به این تدبیر و اندیشه ... این تو ایران نمیمونه ... مطمئنم تو لیست فرار مغزهاست. در مورد بی پوله : خر خونیم اندازه داره دیگه ... انقدر میخونی آخرش چی ؟!! بپا عینکت نیفته.
اگر درس نخونه: در مورد پولداره : پول داره درس میخواد چیکار ... درس برا بچه بی پولا و بیکاراست. در مورد بی پوله : بدبخت از بس نون نخورده نمیتونه درس بخونه.
در مورد خانوما >> > از نوع محجبه و چه بسا چادری: در مورد پولداره : آفرین به این تربیت صحیح ... معلومه خالصانه مسلمونه ... این دختر نیست فرشتست که تو این جامعه خراب خودشو اینطوری میپوشونه. در مورد بی پوله : اوهوک ... چقد امل ... کی به تو نگاه میکنه حالا ؟!؟!؟
در مورد آقا پسرها >>> مدل ابرو قشنگ و زیر ابرو گوگول: در مورد پولداره : بابا مایكل جكسون ... لئوناردو ... گاتوسو ... برم زیر ابروهای شیطونیتو. در مورد بی پوله : مرتیكه خجالت نمیكشه ... آرایش میكنی ؟! این روزا دیگه دختر پسرا از هم تشخیص داده نمیشوند ... وانگهی چی شده داداشمون .
ازدواج: در مورد پولداره : یکی دو تا کمه ... من جای این بودم اصلا" ازدواج نمیکردم ... این همه حور و پری دور و برشن که بیخیال ازدواج ... در مورد بی پوله : آخی حیوونی تا دیروز عنکبوت تو جیبش یکی بود حالا دو تا شد! ضرب المثلی شد برا خودش !
پیاده روی: در مورد پولداره : زنده باد سلامتی و تناسب اندام ... هیچ چیزی از ورزش و مخصوصا" پیاده روی برای تندرستی انسان بهتر نیست حتی میگن اشتها رو هم زیاد میکنه. در مورد بی پوله : کفشاشم مالی نیست که حالا بگیم پیاده بره ... قربونش برم که همیشه بلیت خط 11 رو داره .
تعویض ماشین: در مورد پولداره : بابا تنوع ... آخرین مدل ... سنت اگزوپری ... پارکینگ دیگه جا نداره. در مورد بی پوله : دبیا ... تا دیروز دنبال الاغ پدر بزرگش میدوید حالا واسه ما ماشین خریده.
تعویض کار: در مورد پولداره : شکمه پره ... چه این بشقاب چه اون بشقاب ... پول تولید میکنه دیگه چه این کار چه اون کار ... میباره براش. در مورد بی پوله : فقط مونده بود این به یه جایی برسه ... از فردا جواب سلام ما رو هم نمیده.
ایا شما در زمره دو درصد افراد باهوش دنیا هستید ؟البرت انیشتین این معما را در قرن نوزدهم نوشت به گفته ی او ۹۸٪مردم جهان نمی توانند این
معما را حل کند :
۱)در خیابانی پنج خانه در پنج رنگ وجود دارد
۲)در هر یک از این خانه هایک نفر با ملیتی متفاوت از دیگران زندگی میکند
۳)این پنج صاحبخانه هر کدام نوشیدنی متفاوت مینوشد٫سیگار متفاوت میکشند و حیوان خانگی متفاوت نگهداری میکنند.
سوال:کدام یک از انها در خانه ماهی نگهداری میدارد؟
راهنمای:
۱)مرد انگلیسی در خانه قرمز زندگی میکند
۲)مرد سوئدی یک سگ دارد
۳)خانه سبز رنگ در سمت چپ خانه سفید قرار دارد
۴)مرد دانمارکی چای مینوشد
۵)صاحب خانه سبز٫قهوه مینوشد
۶)شخصی که سیگارpall mallمیکشد پرنده پرورش میدهد
۷)صاحبخانه زرد سیگارdunhill
۸)مردی که در خانه وسطی زندگی میکند شیر مینوشد
۹)مرد نروژی٫در اولین خانه زندگی میکند
۱۰)مردی که سیگار blends میکشد در کنار مردی که گربه نگهداری میکند زندگی میکند
۱۱)مردی که اسب نگهداری میکند کنار مردی که سیگارdunhillمیکشد زندگی میکند
۱۲)مردیکه سیگار blue master میکشد اب میوه مینوشد
۱۳)مرد المانی سیگار princeمیکشد
۱۴)مرد نروژی کنار خانه ابی زندگی میکند
۱۵)مردی که سیگارblendمیکشد همسایه ای دارد که اب مینوشد.
جواب:بعدا...
دکتر بعد از معاینه و دیدن آزمایشات بیمار میگه: پدر جان ، شما بیماری قلبی دارین . داروهایی رو که براتون نوشتم مصرف کنید . سعی کنید استراحت داشته باشید . به خصوص از پله بالا و پایین نرید . سه ماه دیگه هم بیاید من ببینمتون .
سه ماه بعد که بیمار میره پیش دکتر .دکتر دوباره آزمایشش میکنه و میگه: تبریک میگم ، وضع قلبتون خیلی بهتره .
طرف میگه: یعنی حالا میتونم از پله بالا و پایین برم.
دکتره میگه: البته .
طرف می پره هوا و میگه: خدا خیرتون بده آقای دکتر، پدرم در اومد از بسکه توی این سه ماه از ناودون رفتم بالا و از پنجره پریدم پایین!!
دانشگاه: پایگاه جهنمی
حیاط دانشگاه: پارک ژوراسیک
نمازخانه دانشگاه: قطعه ای از بهشت
توالت دانشگاه: آرایشگاه زیبا
خارج از دانشگاه: آن سوی آتش
رئیس دانشگاه: مرد 6 میلیون دلاری
معاون دانشگاه: سرسخت
مسئول سایت: جاسوس سه جانبه
مسئول کلاس ها: پاك باخته
دفتر اساتید: خانه ارواح
دفتر حراست: کلبه وحشت
دفتر معاون دانشگاه: محكمه عدالت
دیدن رئیس حراست از دور: شبهی در تاریكی
شوخی با رئیس حراست: بازی با مرگ
پسر:مامان چرا بابا کچله؟
مامان:چون بابات خیلی فکر میکنه
پسر:مامان جون شما چرا اینقدر مو دارین؟
مامان:خفه شو D:
پسر به بابا : بابا میشه بپرسم شما ساعتی چقدر پول در میارین ؟
پدر : تو نباید دخالت کنی توی این مسائل ! ولی من ساعتی 10 هزار تومان
در میاریم.
پسر : بابا میشه 5 هزار تومان ازت قرض بگیرم ؟
پدر : برای این پرسیدی ؟ نه نمیشه تو پول نیاز نداری ( با حالت عصبی)
این کلمه ی انگلیسی family معنیش خیلی باحال بود الان یکی از بچه ها پستشو تو ویچت گذاشته بود Family = father and mother i love you واقعا دم خارجیا گرم
آیا میدانید: ایران ۱۰۱۸ شهر دارد
آیا میدانید: گرده گل هرگز فاسد نمیشود
آیا میدانید: بلندترین موی سر دنیا ۶ متر است
آیا میدانید: زرافه تازه متولد شده ۲ متر قد دارد؟
آیا میدانید: که مورچه در مایکروویو زنده میماند ؟
آیا میدانید: خرس نوزاد ۶۰۰ بار از مادر خود کوچکتر است
پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم میزد.
روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد.
بی فرهنگی:فرهنگ
و پشت کردن به ارزشها و اعتقادات:نشانه رشد و بلوغ و روشنفکری...
خدایا...
دنیایت،شهوت سرایی شده برای خودش...
نمیخواهی فیلترش کنی..؟؟؟
خونه ی مادر بزرگه / الان آپارتمانه
خونه مادر بزرگه / استخرو لابی داره
خونه ی مادر بزرگه / wifi ی مفتی داره
.: Weblog Themes By Pichak :.